پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

پاپیون به فرانسه (le papillon)، به معنی پروانه است و فرانسه مهد هنر و اندیشه و من عاشق این هر دو هستم!
پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

پاپیون به فرانسه (le papillon)، به معنی پروانه است و فرانسه مهد هنر و اندیشه و من عاشق این هر دو هستم!

چشم های شیشه ای


دیشب خانه ی خواهر بودم. چیله سخت درگیر اسباب بازی جدیدش بود که چیزی بود به اسم ماشین دیوانه که واقعا هم مثل دیوانه ها یکبند دور خودش می چرخید و هیچ حرکت قابل پیش بینی ای هم نداشت.

آن وسط های کشف و شهود هایش قسمتی از ماشین را شکست و بعد هم قسمت دیگری را. اولش حواسش نبود اما وقتی یادش آمد مادرش هم برایش خانه ی چادری خریده و هم ماشین دیوانه را و قرار بوده ازشان مراقبت کند یهو پقی زد زیر گربه.

آمدم دلداریش بدهم می گویم چیله جان نگران نباش من به مادرت می گویم خودم ماشین را شکسته ام

اشک هایش بند آمد و به فکر فرو رفت

کمی گذشت باز دیدم کز کرده یک گوشه  و دارد غصه می خورد می گویم باز چرا گریه می کنی من که گفتم به مادرت می گویم

دردمندانه و معقول نگاهم می کند و میگوید: آخه نمیشه خاله!

مامانم قبل از اینکه تو بگی از تو چشام می خونه که من ماشینو شکستم

چشم هایش را که مثل چشمه خیس بود بوسیدم و گفتم خیالت راحت تا مادرت بیاید می گویم من ماشین را شکسته ام و می خواهم یکی دیگر برایت بخرم

باز دردمندانه نگاهم کرد و گفت پس قرمزشو بگیر


حالا عذاب وجدان  دارم . می ترسم در ایمانش خدشه ای وارد کرده باشم . . .


پ.ن: اعتراف کردم..... :)))

نظرات 7 + ارسال نظر
سین یکشنبه 3 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 11:01

این ایمانی که گفتی خیلی هیجان انگیز و اسرار آمیزه! مامان من اولین باری که منو تنها فرستاد برم کلاس( شاید حدود ٩) سالم بود، گفت اصلا نگران نباش من همیشه میدونم کجایی و مواظبتم! و منم باور کرده بودم، فکر میکردم یه چشم جادویی داره که منو دنبال میکنه تا بلایی سرم نیاد

من به کلاغی که می دید مشقامو می نویسم یا نه ایمان داشتم
کلاغ سیاهی که حواسش بهم بود اگر چه من نم دیدمش

آفرین یکشنبه 3 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 13:27

خاله مهربون چیلی! بهتر نبود چیلی با یه موقعیت و ناکامی واقعی روبه رو می شد و مسئولیت کارشو می پذیرفت؟
ضمن این که این طوری دروغ گفتنم یاد می گیره!

والا هیچ اسباب بازی ای یه هفته دووم نمیاره دست چیله
اینه که قاعدتا تو خراب کردن اونا مسئولیتی رو هم نمی پذیره
و در واقع به نظر من این اسمش دروغ نست. مثل یه راز بین و من و اونه و قرار شد با مادرش حرف بزنیم
البته خوب شرایط ویژه ایه
دلم نم یخواست تنهاش بزارم

مهسا یکشنبه 3 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 13:37

چه جالب. من هم یک دختر دارم، البته الان بزرگتر از چیله جون شماست.
راستش رو بخواهی یه جورهایی یه حس های اینجوری بین من و دخترم هست.........
ولی دوست ندارم هیچ کس خدشه ای بهش وارد کنه


ای بچه بد..... زود برو یه جوری درستش کن.......

چه کنم؟
به خواهرم بگم کافیه؟

مهسا یکشنبه 3 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 14:15

به نظر من دید چیله جون، و اعتقادش نسبت به مادرش مهمتره. یه فکری برای اون بکن.

مثلا اون لحظه باید میگفتی : راست میگی، مامانت از چشمهات میفهمه، ولی با مامانت صحبت می کنم که این دفعه رو ببخشه.... یا اینکه به مامانت میگم بچه ها وقتی دارند با اسباب بازی، بازی می کنند، بعضی وقت ها اسباب بازی ها میشکنند..... چیله جون قول میده از این به بعد بیشتر مواظب باشه.


به نظرم این دفعه که گذشت، خاله مهربون و فهمیده و عاقل (اینا رو از عذاب وجدانی که گرفتی، متوجه شدم و الکی ننوشتم ) از این به بعد مواظب باش.

ببخشید که خیلی مادربزرگونه شد. دست خودم نبود.

راستی دختر من الان کلاس هفتمه و این ارتباطه رو خیلی خیلی لازمش دارم. برای همین خیلی پرحرفی کردم.

الهی
اره کاملا درست میگی
اون لحظه فقط میخواستم دیگه نگران نباشه و بعدش هم فهمیدم گند زدم اما خوب نمی شد درستش کرد
حالا اما به مامانش گفتم و قراره مامانش یه چیزایی رو از تو چشمای چیله ببینه و . . .
:)
ممنون مهسای عزیزم

پریسا دوشنبه 4 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 10:19

خاله.... عزیزترین عزیز دنیا, نزدیکترین دوست به قلب خواهر زاده
پروانه جان شنیدی می گن خواهر زاده جیگر زاده؟ من کاملاً درکت می کنم که حاضری دنیا رو بدی اما اشک چیله جانت رو نبینی، اشکال نداره، خاله هستی دیگه. مامانا خودشون درستش می کنن، شما به خاله بودنت برس عزیزم
دخترک من خاله پپر جانش رو از منم بیشتر دوست داره، خاله ها از بهشت مخصوص خواهرزاده ها نازل شدن.

ای جانم
یعنی کاملا این کامنتت با جزییات نشست رو دلم
من فقط می خواستم دیگه گریه نکنه اون وقت
بعدش عذاب وجدان باعث شد اعتراف کنم برای خواهر
شکر خدا درست هم شد ماجرا

لِیدی :) دوشنبه 4 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 17:18 http://ladynotes.blog.ir/

نجاتش دادی از عذاب وجدان و ترس

اینکه از چشات میخونم،
کلاغه خبر میده،
اینا خودش یه دروغِ بزرگه که !

خوب راستش منم وقتی فهمدم اون کلاغه دروغه اصلا م یخواستم برم بهای چند سال نگرانی رو بگیرم ازشون
اما یه رابطه ی چشمی به نظرم شدنی هست

جواهربازار جمعه 6 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 09:20 http://bazarjavaher.rozblog.com/

اولا که هزار ماشالله به چیله! خیلی باهوش و عاقله که از الان درک میکنه اگه کار اشتباهی انجام داد نمیشه پنهانش کرد حتی اگر خاله اش بهش کمک کنه ولی هنوز قدرت چشمها باقیه.

ثانیا چقدر خوبه این فضای مجازی که آدم میتونه بیاد و مشکلاتشو مطرح و کامنتهای پیشنهادی خیلی عالی مثل اینجا دریافت کنه.

ثالاثا خیلی خوشحالم که قضیه ختم به خیر شد و هم چیله به ماشین قرمزش رسید و هم ایمانش حفظ شد.

خدا حفظش کنه در کنار خانواده.

اولا ممنون
دوما ک دقیقا درسته
ثالثلا بازم متشکر
:)

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد