پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

پاپیون به فرانسه (le papillon)، به معنی پروانه است و فرانسه مهد هنر و اندیشه و من عاشق این هر دو هستم!
پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

پاپیون به فرانسه (le papillon)، به معنی پروانه است و فرانسه مهد هنر و اندیشه و من عاشق این هر دو هستم!

من رسانه ام؟


این پست را دردمندانه بخوانید.

بعد از ماجراهای اخیر منا و کشته شدن جماعتی  و از دست رفتن صدها هم وطن، و بعدتر از آن ماجراهای عجیب و غریب ری اکشن های ناجوانمردانه ی  جماعتی  و متعاقبا جنگ و نزاعی بر سر بکش بکش های حق با منه یا غلط کردی حق فقط می تونه مال من باشه و بعد ترش هم  عکس ها و خبر ها و دست نوشته هایی که از بازماندگان فاجعه که  اگر از لا لوهای این جنگ به گوش کسی می رسد و آن وقت تازه شاید میشد چند دقیقه سکوت کرد و فهمید چی به سرشان آمده  . . . چی به سرمان آمده

ولی چیزی که مرا به نوشتن  وادار کرد نه فاجعه ی اخیر مناست  و نه قضاوت درباره کسانی که چرا به حج رفته اند و اظهار نظر در باره جماعتی که شماتت می کنند و نه هیچ کس دیگری

من خودم هستم، پروانه ام و از این رویداد بسیار متاثر شده ام و قلبم فشرده شد و  وقتی عکسی را که خانواده ی یکی از حجاج مشغول پایین کشیدن بنر های تبریک از دیوار بودند را دیدم حس کردم خاری توی چشمم فرو رفت. من منم همین جا این گوشه در خانه ی خودم ایستاده ام  وقتی ماجراهای اخیر را شنیدم و آن عکس را دیدم نفسم تنگ شد اما وقتی قضاوت بعضی را یادم آمد به نظرم ماجرا دردناک تر آمد

ملت مثل همیشه دو پاره شدند و عده ای خودی شدند و نزاع از سر گرفته شد، جماعت نشسته اند سر جایشان و دارند زندگی خودشان را بی هیچ دغدغه و خللی  سپری می کنند به سهولت  در باره رفتن یا نرفتن به حج خطابه  سر می دهند 

سوال من این است؟ 

آیا من یک رسانه ام؟ ایا وظیفه ی من متقاعد کردن سایرین است؟

اگر سکوت کنم چه می شود؟ اگر کمی مهلت دهم تا با مختصات جغرافیای ذهنی جدیدی که در آن قرار گرفته ام آشنا شوم و بعدترک نظرم را ارایه کنم چه می شود؟ وظیفه ی من اظهار نظر و عموما به سخره گرفتن همه چیز است که یعنی ما خیلی لهیم و همه چیز از سرمان گذشته و می خندیم که نفهمیم چی شد و چگونه سپری می شود؟  اگر خبری باشد و اتفاقی افتاده باشد ملت آن را از روی  صفحه های خبری و اطلاع رسانی می خوانند به من چه که هر رویداد کوچک و بزرگی را با ارایه نظرات مشعشع و تابانم به گوش جهانیان برسانم؟ آیا من اطلاعات فراوانی در آن زمینه دارم؟ آیا من خبرنگارم و  و رسانه خانه ام است و انتقال خبر  و مطلع کردن جهانیان بزرگترین رسالتی است که روی دوشم است؟ آیا من در عمق فاجعه بوده ام و دردمندانه این درد را که همه از آن حرف می زنند چشیده ام و به عنوان یک دردمند باید نظرم  را به اطلاع سایرین  برسانم؟ آیا صاحب نظرم؟

پس چی؟

نکند واقعا همه ما رسانه ایم؟

اطرافم زیاد هستند کسانی که با فرارسیدن مراسمی تصویر پروفایلشلان را بلافاصله تغییر می دهند و می شوند محرم، می شوند ندا، می شوند ریحانه، می شوند نقشه ی ایران و بعدش هم روبان مشکی کنارش می زنند

بعضی وقت ها واقعا احساس خطر می کنم و حس میکنم ممکن ملت همدیگر را گاز بزنند و بخورند. 

اصلا بحث جدی تر از این حرف هاست. 

سر قصه ی خندوانه و رای گیری ژوله و امین حیایی

سر قصه ی گلشیفته

سر قصه ی ابی و قرمز

سر تصادف پورشه ای در خیابان صدر

سر قصه ی حمایت از حقوق زن و اعدام ریحانه

 . . .

سر بی شمار قصه ی دیگر  به وضوح به یاد می آورم که ملت گلاویز هم شدند و تا پای فحش ناموسی و دعوا پیش رفتند و حتا پیش تر که به طرف مقابل تاختند تا طرف را بکشند پایین و  آماج تهمت و افترا  چه و چه کنندش

بعد عکس فولان مجری محبوب را پخش می کنند که فولانی معلوم است که شاد است و باید هم شاد باشد و کسی که سه تا زن در زندگی اش بوده اند مگر می شود شاد نباشد؟! و من سخت دلم می خواهد بروم خر تک تکشان را بگیرم و بگویم بیا آ دم های زندگی ات را با هم بشماریم! بیا ببینیم سه نفر در زندگی تو بوده اند؟


این پست را دردمندانه بخوانید ، با بغضی تلخ و دست هایی که گز گز میکند برای نوشتن

به خدا من رسانه نیستم

ما رسانه نیستیم

هر کسی حق دارد راجع به هر چیزی اظهار نظر کند و خیلی بهتر است که اصلا اظهار نظر نکند و بنشیند و کل ماجرا را بسنجد و بعد نتیجه گیری کند اما ب خدا قسم هدایت افکار سایرین کار ما نیست، ما مبصر کلاس نیستیم، ما نماینده ی روشن سازی تنویر افکار سایرین نیستیم در مقایسه با اعتقادت خودمان!

وظیفه ی من و تو نیست که کسی را به خاطر بودن فکری در سرش به صلابه بکشیم و سیخ تو چشمش کنیم که تو حق نداری همچین فکری کنی یا نکنی

توهین کنیم و با تخریب سایرین خودمان را موجه جلوه بدهیم

ما همه مان حق داریم اظهار نظر کنیم

همه مان رای و نظر خودمان را داریم و دیگران هم حق دارند نظر خودشان را داشته باشند و هیچ کداممان هم همدگیر را آزار نمی دهیم  و قرار نیست به هم توهین کنیم

چون همه حق دارند نظر خودشان را داشته باشند، همه حق دارند حرفشان را بزنند!

قرار نیست زیر پای هیچ کداممان منبر بگذارند و بقیه زیر منبرش سینه بزنند

خبر ها همان طور که به گوش ما رسیدند به گوش سایرین هم می رسند

کسی بی خبر نمی ماند نترسید

گاهی حس می کنم این دعوا ها این شکلی درست می شود که در هر قایله ای جماعتی یقین می کنند نظر کرده اند و اینی که این ها میدانند را کسی نمی داند، این طور که اینها ماجرا را درک کرده اند هیچ کس دیگری درک نمی کند! این طور که این ها مطالعه دارند و خبرها را پیگیری می کنند کسی خبر نمی خواند! و این در حالی است که به وضوح و با اطمینان می شود گفت برداشت هر کسی متعلق به خود اوست و هر کسی برداشتی دارد

کاش یادمان بیاید قرار نیست همه را متقاعد کنیم و تحمل کنیم مخالفانمان را 

تحمل کنیم کسی موافق ما نباشد

این به معنی دشمنی نیست، هر کسی حق دارد نظرش را بدهد بدون اینکه با هم گلاویز شوند و گلوی هم را بفشارند



پ.ن: مامان سمانه یک ماهه فوت کرده و قراره با این شال و کفش از سیاه در بیاد. براش از ته ته قلبم آرزوی خوشبختی می کنم. 

نظرات 14 + ارسال نظر
زندان آسمان یکشنبه 5 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 23:24

خیلی لایک

کم پیدایی ها

مریمی دوشنبه 6 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 00:34 http://shazdehkoochooloo.persianblog.ir

جدی باید این نوشته ت رو با آب طلا نوشت گلم ...

شما لطف دارید

محبوب مامان انالی دوشنبه 6 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 00:46

چقدر خوب نوشتی پروانه جون عالیییی بود.کاش یکم بیشنر فکر کنیم همین.

:)

گلابتون بانو دوشنبه 6 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 11:46 http://golabatoonbanoo.blogsky.com/

یه لایک گنده!

Hanna دوشنبه 6 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 12:43

متن زیبایی بود؛ ممنون.

نوا دوشنبه 6 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 23:04

واقعا درست گفتین این تردیدها فکرها وچالشها گاهی ناجور یقه ادم رامیگیره

انگار باید راهتو معلوم کنی تو این موقعیت ها

شیرین سه‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 06:46

یه بعد این قضیه این همه جکه که ساختن،یه عکس منتشر شده که چندتا پسر افتادن رو هم بعد زیرش نوشتن امادگی برای حج.اخه لامصب اگه یکی از کسایی که عزیزش زیر دست و پا له شده اینو ببینه میدونی چه حالی میشه.وای تصور له شدن زیر دست وپا وحشتناکه.من اصلا ادم مذهبی نیستم.حتی مجانیم حاضر نیستم برم حج،ولی دلیل نمیشه بی احترامی کرد به دیگران

هی وای من
بله
این احترام گذاشتن به دیگران
همین
فقط همین

فیلسوف ناشناس سه‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 08:27

نوشته بودید: هر کسی حق دارد نظرش را بدهد بدون اینکه ...

هر کسی هم حق دارد نظرش را ندهد !

بقول شما سکوت کند یا بعدا نظر بدهد

به نظر میرسد گویا اظهار نظر (آن هم از نوع فوری) در این گونه موارد اجباریست !

کاملا فوریییییی

شیما سه‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 09:10 http://man-bi-to.blogsky.com/

خیلی خوب نوشتی خیلی

:)

مانیا سه‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 11:57

پروانه جان
من گمان میکنم دلیل اینکه هر فاجعه ایی این طور نشخوار گروه های مختلف میشه، تحقیر متمادی که همه مان در مقاطع مختلف بهمون تحمیل شده و متاسفانه اینها به صورت تمسخر دیگران و یا دادن مانیفیستهای مختلف و قضاوتها بروز میکنه . اساسا دیدن صحنه های دلخراش دیگر کمتر عذابمان میدهد و همه فکر میکنیم از این بلایا و حوادث دوریم. خلاصه هر عکس به اندازه وجدان بیدار نگه داشته اش عکس العمل نشان میده.

گمان بسیار نزدیکیه
به نظرم خیلی شدنی هست

sanaz سه‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 23:41

Baraye haminast ke inghadr doostet daram digeh. 30 sal bishtar nadari amma inghadr mifahmi. azize delam. XOXOXOXO

ای وای من
چقدر جدی قربونم رفتی
مرسییییی

دوشیزه الیزه چهارشنبه 8 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 17:54

از این دست نوشته های نابت بود که کمتر مینوشتی جدیدا

بهار شنبه 11 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 08:48

تو بی هیچ شکی از بهترینای این دنیایی. پرپری!

لطف داری عزیز دل من

م سه‌شنبه 14 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 10:25

این پست را گریستم
نه برای خودم ، نه برای قربانیان
برای همه آن خوبی ها ، احترام ها ، بزرگ تر و کوچکتر دانستن ها ، برای همه آن مادربزرگ های مهربان که محبتشان و حرمتشان به جا بود
برای بچه هایم که این هوچی های امروز ، این جارچی های بی هوا قرار است مثلا فامیل های همسرشان - دوستشان - همکارشان باشندو آن ها هرگز طعم آن صفا و حرمتی را که من دیدم نخواهند چشید

عزیزم

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد