پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

پاپیون به فرانسه (le papillon)، به معنی پروانه است و فرانسه مهد هنر و اندیشه و من عاشق این هر دو هستم!
پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

پاپیون به فرانسه (le papillon)، به معنی پروانه است و فرانسه مهد هنر و اندیشه و من عاشق این هر دو هستم!

گزیده نوشت . . .

آن روز که طوفان اومد من با بهار رفته بودم بازار!

برق ها رفته بود و مردم هم همه کرده بودند و ما وسط بازار جعفری که راسته روسری و شال است فقط دنبال راه خروج می گشتیم و باد ایرانیت های نه چندان محکم سقف را به هر سو می رقصاند و صدای رعب اوری ایجاد میکرد و هیچ دور از تصور نبود که هر آن سقوط هر کدام از ایرانیت ها حادثه بیافریند

خلاصه که سرانجام راه خروجی از دالان های بازار را جستیم و وارد خیابان اصلی شدیم که حداقل احتمال سقوط سقف متحرک در آن نبود و در چنین شرایطی بود که بهار خم شد تا بند کفشش را که مدتی بود زیر پایش بود ببندد که یک خانوم مسنی سراسیمه و خشمگین به سمت ما آمد و با اشاره به بهار رو به من گفت که خانوم به خدا علت این اتفاق همین چیزاست و به چهار تارموی وزکرده و درهم بهار اشاره کرد که از پشت شال بیرون زده بود . . . 

بهار مشغول بستن کفش هایش بود و در جریان گفتگوی ما نبود فقط همین قدری فهمید که وقتی از روی زمین بلند شد خانوم محترم به سینه اش می کوبید و نفرین میکرد که زیر و زبر بشید ایشالله و  . . .

ناگهان ترس همه ی وجودم را در می نوردد

این فضا، این آدم ها . . . نکند همین لحظه چند تا ادم این شکلی به زن نفرین کننده ملحق شوند که موهای بهار طوفان را به راه انداخته!

دست بهار را میگیرم و فقط میدوم تا از زنی که به سینه اش می کوبد دور شویم

از همه فکرهایی که مثل لشکر مورچگان به مغزم هجوم می آوردند

مثل  جاهلیت

مثل ترس

و هنوز نمی دانم، در شرایط مشابه، در جامعه ای که در آن زندگی میکنم موهای بهار بود که طوفان راه انداخته است یا ِان عامل متفاوت جوی دیگر . . .



پ.ن

1- میدان انقلاب است و باد و طوفان با سرعت بالایی در حال وزیدن است و شالم را از گردنم عقب میزند و بازی یقه ام از زیر شال پیدا میشود، مردکی که در صف تاکسی ایستاده تا سیصد و شصت درجه می چرخد تا آنی چیزی را از دست ندهد


2- آقای پیش بینی وضع هوا میگوید کاش ما شبکه ی پیش بینی آب و هوا داشتیم ، من روی مونیتورم داشتم می دیدم که چه طوفانی در راهه! و نشد که اطلاع رسانی انجام بشود. با این اظهارات دل قوی کردیم که پیش بینی ای به کار هست که انشالهه در دفعه های بعدی به کارمان می اید ولی گویا معنی پیش بینی با گزارش لحظه به لحظه تفاوتکی داشته باشد . . . 

نظرات 7 + ارسال نظر
زهرا شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 21:53

من متاسفم برای این اتفاق پیش اومده...
من یه دختر همسن تو اما از نوع مذهبیشم
ولی نه اون مذهبی ای که تو کوچه بازار به بقیه پند و اندرز میدن
البته من شرمم میاد اسم اینطور ادمها رو مذهبی بذارم
که واقعا اینها نماینده خوبی برای پیامبرمون نیست
من چادر میپوشم
و البته ممکنه گاهی دربیارم
ولی همیشه حجاب داشتم
اینو گفتم تا این قضیه رو تعریف کنم
یه روز وارد یه مجتمع شدم و منی که همیشه حجاب داشتم بهم گیر دادن که چادرت کو؟ چادر در این مکان الزامیست..و اون لحظه بود که درک کردم چقدر شرایط شما سخته..
من از این ناراحتم که جامعه ما رو دوقطبی کردن
چادریا
و مانتویی ها
باحجابا
و بی حجابا
انگارهمه از قبل میدونن چه طیفی رو باید برای دوستی و رابطه انتخاب کنن..
و همه همدیگه رو در طبقه دوست و دشمن قرار میدن.یه بار یه کسی مثل اون زنه گه بهار حرف زد، بی حجابها رو نفرین کرد.همون لحظه گفتم من براش خوشبختی ارزومیکنم..ناگهان انچنان قضب گرفت نسبت بهم که انگار من چی گفتم

راستش شرایط برای امثال من هم سخته.داشتن یک سلیقه متفاوت تو کشور من اصلا قابل قبول نیست.به خاطر کارم با ادمهای مختلفی سروکار دارم.با وجود اینکه دوستان بدون حجاب زیادی دارم ( البته کلمه بدون حجاب شاید درست نباشه.من نتونستم واژه دیگه ای بذارم )، اما خیلیییی جاها بخاطر مذهبی بودنم کنار گذاشته شدم.بهم انگ امل بودن، بی کلاس بودن و بلد نبودن خورده شده.بخاطر روزه گرفتن مسخره شدم و... و من این کنار گذاشتن و حتی در مقطع دکتری هم حس میکنم.همه میگن با پارتیه که انقدر موفقه!
و.. البته من تلاشمو میکنم..اما دلم میشکنه از این حرفها..خیلی سخته..اینکه حس کنی طرد میشی..ناخواسته! بگذریم

خواستم بگم میفهمم
ما زن ها رو انداختن به جون هم و به خاطر اعتقاداتمون از هم دورمون کردن.. ایکاش اینطور نبود.. ایکاش به جای دشمنی مهر و دوستی به هم هدیه میدادیم
و البته اینها هدیه جمهوری اسلامیه! که همیشه مرگ رو برای همدیگه میخواد
و این اسلامی که من میشناسم نیست
خواستم از دلت دربیارم و ارزو بکنم برای روزهای خوب..با هرسلیقه ای که داریم

ممنون زهرای عزیزم
خوندن کامنتت خیلی خیلی حس خوبی بهم داد
حس اینکه می شه نترسید
ترس از شکاف
منم با نظرت موافقم
کاش این تقابل و تضاد از بین می رفت
این صف آرایی که زشت و منفوره
کاش همه با هم خوب باشن
با هر تفاوتی

آلبالو شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 22:21

وااای منم بودم میترسیدم اون وسط ! منم حاضر جواااب ...

من فقط تونستم به خانومه بگم برو ! و نخواستم هیچی بهش بگم

نخستین بی نام شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 23:21

به نظر میاد اون خانمه از طوفان خطرناک تر بوده

دقیقا

افسون یکشنبه 18 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 01:23 http://afsonsokhan.blogfa.com/

وقتی ی عده از جهل مردم استفاده میکنند و این حرفها را میزنند اینجور مواقع مردم از ترسشون به این حرفها اعتقاد پیدا میکنند ی زمتنی علت خسوف وکسوف گناه میدونستند

با تفاوت هزاران سال
دوراه برگشتیم به عصر جاهلیت

غریبه یکشنبه 18 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 08:15

اون خانوم مسن شانس آورده به پست شما خورده. به پست من خورده بود بخاطر ترس و استرس همون وسط جرواجرش میکردم احتمالا

والا خیلی نیاز داشت با هاش همچین برخوردی بشه غریبه جان
متاسفانه اونقدر رمیده بودم که هیچی نگفتم

استار دوشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 09:36

من اینو نوشتم که چرا فک نمیکنیم آه جنوبی هاست که ما رو ببینید.ببینید ما چی میکشیم.چرا برا اختلاس نیست چرا چرا .چرا همین چیزایی که ازش منعیم اون دنیا دو دستی میدن بهمون.نمیگن دری از علم کتابخونه عظیم هست.بابا من جای گناهای تو حاضرم جواب بدم.با اینهمه محدودیت گناهم میشه کرد.به کسی آزار نرسونیم فقط

فقط همو له نکنیم... همین
خیلی زیاده

گلدونه سه‌شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 10:06

وقتی یه عده خرافات رو ترویج میکنن اون عده ای هم که نادان و ناآگاه هستن ازش بهره!! می برن

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد